English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8278 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn. U عین خیالش نیست
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
boxes U قوطی
boxes U شکل حاصل از حرکت چهارهواپیما بصورت لوزی
boxes U مقر پاسبانان یا نگهبانان
boxes U سرپناه
boxes U منطقه پنالتی
boxes U هر کدام از شش قسمت زمین بیس بال ناشیگری در گرفتن توپ
boxes U مربع روی ورقه محاسبه
boxes U چاله
boxes U جعبه مقوایی
boxes U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
boxes U جعبه کاغذی یا چوبی یا پلاستیکی
boxes U درقاب یاچهار چوب گذاشتن
boxes U احاطه کردن
boxes U صندوق
boxes U بوکس
boxes U جعبه
boxes U :
boxes U لژ
boxes U توگوشی سیلی
boxes U :مشت زدن
boxes U بوکس بازی کردن سیلی زدن
boxes U درجعبه محصورکردن
boxes U اطاقک جای ویژه
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان
tinder boxes U فندک
musical boxes U جعبه ساز
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
call boxes U کیوسک تلفن
sentry boxes U اتاقک نگهبانی
black boxes U جعبه سیاه
junction boxes U جعبه اتصال
money-boxes U غلک
money-boxes U صندوق اعانه
tool boxes U جعبه ابزار
fuse boxes U جعبه فیوز
call boxes U کابین تلفن
check boxes U چهارگوشهای انتخاب
check boxes U جعبههای مقابله
the boxes were nested U جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
call boxes U اتاقک تلفن
call boxes U تلفن صحرایی
penalty boxes U محوطهی پنالتی
junction boxes U جعبه تقسیم
junction boxes U جعبه ترمینال
window-boxes U قاب پنجره
jack-in-the-boxes U علی ورجه
jack-in-the-boxes U نوعی اتش بازی
jack-in-the-boxes U جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
telephone boxes U کیوسک تلفن
press boxes U لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
ballot boxes U صندوق ارا
tinder boxes U قودادن
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
pillar boxes U صندوق پستی ستونی شکل
post-boxes U صندوق پست
boxes are made of wood U جعبه ها را از چوب میسازند
boxes are made of wood U جعبه ها از چوب ساخته میشوند
self care U خودپایی
to take care U موافب بودن
self care U توجه از خود
What do I care ... U اهمیت نمی دهم ...
care U نگهداری موافبت
to take care U باحذربودن ملتفت بودن
care U نگرانی
care of U توسط
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
care U سرپرستی
care U محافظت
care U مبالات
care U توجه
Take care of yourself! U مواظب خودت باش !
take care of U تامین کردن
take care of U توجه کردن از
to take care of somebody [something] U مراقب کسی [چیزی] بودن
care U مراقبت
care U پرستاری
care U تیمار
care U دلواپسی
What do I care? U چطور این مسئولیت من است؟
care U غم
What do I care? U به من چه مربوط است؟
care U پرواداشتن
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
care U علاقمندبودن
care U موافبت بیم
care U محافظت کردن مراقبت
care U غم خوردن
What do I care ... U .... را مهم نمی شمارم.
take care of <idiom> U با چیزی درگیر شدن
take care of <idiom> U مراقب چیزی یا کسی بودن
I leave it in your care . U آنرا به شما می سپارم
day care U کودکداری
i dont care a d. U مرا هیچ پروایی نیست
emergency care U مراقبتهای فوری
due care U مراقبت کافی
residential care U مراقبت پناهگاهی
dont care U بی تقاوت
day care U مراقبت در روز
care giver U مراقب
devil-may-care <idiom> U نگرانی نداشتند
I have ceased to care about anything . U قید همه چیز را زده ام
To care for something . To be involved in something . U درقید وبند چیزی بودن
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
With utmost care. U با دقت تمام (هرچه تمامتر )
intensive care U مراقبتهایویژه
health care U ارگانبهداریوتندرستی
to take care of number one U در فکر خویش بودن از خودتوجه گردن
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
care of supplies U مراقبت اماد
care of supplies U نگهداری اماد
care worn U فرسوده ازغم
devil may care U لاقید
devil may care U لاابالی
devil may care U بی باک
devil may care U بی توجه به مقام
this will a for a handle U بدرمن نمیخورد
the handle to one's name U لقب
this will a for a handle U بکارمن نمیخورد
take-up handle U دستهسوارکننده
to handle something U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle U دستگیره
handle U دستکاری کردن
handle U گیره
handle U دسته
handle U قبضه شمشیر
handle U وسیله لمس
handle U احساس بادست
handle U دست زدن به
handle U بکار بردن
handle U سروکارداشتن با
handle U رفتار کردن استعمال کردن
handle U دست زدن
handle U مانور کردن
handle U اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle U شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle U ضامن دستگیره
handle U گیره نگهدارنده
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle U دسته گذاشتن
handle U دست داشتن دسته
handle U با دست عمل کردن
handle U خرید و فروش کردن
handle U سیم بین چکش و دستگیره
i dont care a rush U مرا هیچ پروایی نیست
Money entrusted to my care . U پولی که با مانت نزد من سپرده شد
dont care a rap U هیچ پروا نداشته باشید
i dont care a pin U هیچ بمن مربوط نیست
i dont care a pin U مرا پروایی نیست
i dont care a snap U مرا هیچ پروایی نیست
I couldn't care less. [colloquial] <idiom> U اهمیت نمیدهم.
I couldn't care less. [colloquial] <idiom> U به من چه.
Would you care for a cup of coffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
dont care a rap U ذرهای باک نداشته باشید
day care center U مهد کودک
care killed the cat U غصه انسانراهرقدرهم نیرومند باشد ازپادرمیاورد
door-handle U اهرم در
starter handle U دستهآغازگر
side handle U دستهجانبی
shaped handle U دستهحالتدهنده
traversing handle U دستهعرضی
turning handle U دستهچرخشگر
types of handle U انواعدسته
door-handle U دستگیرهدر
fly off the handle <idiom> U از کوره در رفتن
safety handle U دستهایمنی
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
balanced handle U دسته تعادل
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
operating handle U دستگیره کولاس
operating handle U دستگیره راه اندازی
pump handle U زیاد تکان دادن
reshape handle U دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
star handle U دستگیره گردان
the handle of the face U بینی
the handle of the face U دماغ
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
operating handle U دستگیره عامل
handle bar U دسته دوچرخه
auxiliary handle U دستهکمکی
lever handle U دستگیره اهرم
knurled handle U دستگیره اج دار
jug handle U شکاف به عرض دست
capstan handle U هندل
carrier handle U دستگیره حمل
carrier handle U دسته حمل
crank handle U اهرم دستی
file handle U دسته سوهان
hammer handle U دسته چکش
handle bar U فرمان
handle bar U دسته موتورسیکلت
handle escutcheon U روقفلی فرمان
handle escutcheon U روقفلی دسته
scoop handle U مشته
basket handle U گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
brake handle U ترمزدستی
Recent search history Forum search
1The more you care
1من نیاز به محبت دارم عشقم
0Risk of bias
0Risk of bias
0and I care because?
0and I care because?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com